عرفان دیروز یکی دو تا حرکت زد که واقعا تمام خستگیم از تنم در رفت.
- باباش : به شوخی گفت دوست دارم برای خودم یه شاسی بلند بخرم.
- من : تو رو خدا برای من هم یکی بخر ، من شاسی بلند خیلی دوست دارم
- باباش : نه عزیزم ماشین تو برات خوبه ... شاسی بلند بی شاسی بلند
- عرفان : اومد بغلم کرد و گفت ... مامان من خودم بلات میخلم
بعد رفت یکی از ماشینهای شاسی بلند اسباب بازیش رو مثلا کادو پیچ کرد و آورد بهم داد ...
چه خوبه آدم یه پسر با این درک و فهم داشته باشه ... الهی فدات شم مادر ...